محل تبلیغات شما

روزا داره می گذره،و زخم میزنه به جون و دلم و مدام جای خالی تو را به رخم می کشه

و ازارم میده،بانوی بی رحم من این اتشی که بر جان من زدی تا اعماق وجودم رو سوزاند

و خاکسترم کرد شاید دیگر اثری از من باقی نماند بانوی من بیا و تماشا کن سوختنم را

که چه عاشقانه در فراقت می سوزم از غم دوریت می سوزم و این اتش در وجودم

زبانه می کشد و من ذره ذره اب می شوم در کنج گوشه اتاقم بانوی من زیبای روی

من،من مستحق این همه درد نبودم منی که دیوانه وار عاشقت بودم و با جون و دل

دوستت داشتم اما هر چه بود بر سر من اوردی هزار بار مرا کشتی اه بانوی من

بانوی بی رحم من کسی مثل هست  گمان نمی کنم و از محالات ممکن است

که کسی مث من عاشقت باشد و دیوانه وار بهت عشق بورزد و دوستت داشته

باشد نه نیست خودت هم خوب می دانی بانوی من، مراقب خودت باش غریبه ها

تو را نمی فهمند و بلد نیستند که دوستت بدارند انها روزی ترکت می کنند

و بال و پرت را می شکنند.

قمارخانه ی چشمت من امدم که ببازم

چه بی گدار در قلبم زبانه می کشی خود را

من به تلخی نگاه می کنم و مگسان می خورند قندت را

بانوی ,دوستت ,وجودم ,ذره ,کسی ,خودت ,بانوی من ,تو را ,بی رحم ,رحم من ,می سوزم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ مهندسی برق بوبه رژ